سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس كشیدن
هنوزم پر می كشه دل برای به تو رسیدن
واسه ی جواب نامت می دونم كه خیلی دیره
بذا به حساب غربت نكنه دلت بگیره
عزیزم بگو ببینمكه چه رنگه روزگارت
خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب كنارت
سر تو مهربونی بذاری به روی شونم
تو فقط واسم دعا كن آخه دنبال بهونم
حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره
چون بلاتكلیفه عاشق آخه تكلیفی نداره
نكنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون
چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی
تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی
می دونی كه دست من نیست بازیای سرنوشته
رو قشنگا خط كشیده زشتا رو برام نوشته
باز كه ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه
اما اشكات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه
من هنوز چیزی نگفتم كه تو طاقتت تموم شد
باقیش و بگم می بینی گریه هات كلی حروم شد
حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بكنم تو تو چشام عشق رو ببینی
یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می كردیم
از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می كردیم
یه دفه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید
دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید
اولش فكر نمی كردم كه دلم رو برده باشه
یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
اما بعد دیدم كه عشقه آخه اندازش زیاده
تو بازم طاقت آوردی مث پونه ها تو پاییز
سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه
بد جوری دیوونتم من فكر نكن این اعترافه
همیشه نبودن تو كرده این دل و كلافه
می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
می دونم واست یكی شد بودن و نبودن من
می دونم دوسم نداری مث روزای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات یه كسی این رو نوشته
اما روح من یه دریاست پره از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
آخ چه لذتی داره ناز چشماتو كشیدن
رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
من كه آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نكن دلم رو به خدا اون بی گناهه
تو كه چشمای قشنگت خونه ی صد تا ستاره س
تو كه لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س
بیا و مثل گذشته جز به من به همه شك كن
من بدون تو می میرم بیا و بهم كمك كن
برچسبها:
دلم می خواد یه چیزی رو بدونی
دلم می خواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی ، نه مهربونی
منم دیگه تصمیمم رو گرفتم
اصلا نمی خوام كه پیشم بمونی
دیشب كه داشتم فكرامو می كردم
دیدم با تو ، تلف شده جوونی
یه جا ، یه جمله ی قشنگی دیدم
عاشقو باید از خودت برونی
چه شعرایی من واسه تو نوشتم
چه شعرایی من واسه تو نوشتم
تو همه چیز بودی جز آسمونی
یادت میاد منتم رو كشیدی
تا كه فقط بهت بدم نشونی
یادت میاد روی درخت نوشتی
تا عمر داری برای من می خونی
یادت میاد حتی سلام منو
گفتی به هیچ كسی نمی رسونی
اگر كه وقت داری ، اگه می تونی
نگو خجالت می كشی ، می دونم
تو خیلی وقته دیگه مال اونی
خوش باشی هر جا كه می ری ، الهی
واست تلافی نكنه زمونی
خوش باشی هر جا كه می ری ، الهی
واست تلافی نكنه زمونی
برچسبها:
گفتم نرو پرپر میشم
گفتی: میخوام رها باشم
گفتم: آخه عاشق شدم
گفتی:میخوام تنها باشم
گفتم: دلم
گفتی: بسوز
گفتی: یه عمری باز هنوز
گفتم: پس عمرم چی میشه
گفتی: هدر شد شب و روز
گفتم: آخه داغون میشم
گفتی: به من خوش میگذره
گفتم: بیا چشمام تویی
گفتی: آخر کی میخره
گفتم: منو جنس میبینی؟
گفتی: آره بی قیمتی
گفتم: یه روز کسی بودم
با من نکن بی حرمتی
گفتم: صدام میمیره باز
گفتی: با درد بسوز بساز
گفتم : حالا که پیر شدم
گفتی: که از تو سیر شدم
گفتم: تمنا میکنم
گفتی: میخوام خردت کنم
گفتم: بیا بشکن تنو
گفتی: فراموش کن منو
برچسبها:
هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد
بیتو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
دردِ دل با سایهی دیوار آرامم نکرد
خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد
خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد
سوختم آنگونه در تب، آه از مادر بپرس
دستمالِ تببُر نمدار آرامم نکرد
ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
برچسبها:
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
كسی كه خالی وجودم را از خود پر می كرد
و پری دلم را با وجود خود خالی
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود...
برچسبها:
عشقبازی را ندانستم قماری مشکل است
تا نشستم روبروی یار ، خود را باختم !
فکر کردم بُرد با من بود ، چون دل باختم
برچسبها:
گیرم… پایی نمی دهد تا پر واکنم به سویت
کو بال آن که خود را باز افکنم به کویت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
تا کی به سر بگردم در راه جستجویت
کز اشک شوق دادم یک عمر شستشویت
شادی نمی گشاید ای دل دری به رویت
برچسبها:
تنها زیر باران قدم
نزن…میترسم تو هم مثل من دق
کنی…
برچسبها:
تیک تیک ساعت دوباره عشق و به یادم می یاره
نگاه عاشق تو رو به یاد چشمام می اره
حرف های بچه گانه ای که می زدیم بههمدیگه
اشک های بی غروری که همش می ریخت با یک گله
چه روزای شیرینی بود اونلحظه های عاشقی
اون رویای قشنگی که ساختیم با هم از زندگی
ثانیه های بی کسیاصلا تمومی نداره
انگار باید تنها باشم تا اخر عمر با غصه
دلم می خواد بیاپیشت چرا خدا تورو گرفت
ای کاش می شد به جای تو منو از دنیا می گرفت
برچسبها:
درجلسه امتحان عشق.......
من ماندم ویک برگه سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی
ویک بغل تنهائی ودلتنگی
درد دل من در این کاغدکوچک جا نمیشود
دراین سکوت بغض آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند
وبرگه سفیدم .....!
عاشقانه قطره ها را به آغوش میکشد
عشق تونوشتنی نیست !
باتو ......
دربرگه ام نار کناره آن
قطره اشک یک قلب میکشم
وقت تمام است
برگه ها بالا !
برچسبها:
دارد چه بر سرم می آید ؟
چشمانم را بسته ام و گذاشته ام ثانیه ها لحظه هایم را اعدام کنند
کم آورده ام
نا توان شده ام در برابر روزها
خسته تر از آنم حرفی بزنم، یا گاهی داد تا شاید کمی سبک شوم!
تنهاییم هر روز پر رنگتر می شود
نمی دانم باید خوشحال باشم یا ناراحت !؟
اینجا کسی نیست برای حرف زدن
یا حتی اگر کسی هم باشد
حرفهای من از جنس دیگری است
کسی چیزی نمی فهمد از آن!
ولی
ولی دلم می خواست کسی بود و می فهمید تنهایی چه دردی دارد
دستانم را در هوا رها می کنم
ولی نیستی
نیستی تا آنها را بگیری
نیستی تا باورم شود هنوز هم هستم
چه سخت می گذرد بر من...
چه دردی می کشند
من به خودم و احساساتم خیانت کرده ام
آنها توان اینهمه سختی را نداشتند
دردم می آید
من درد دارم
هی من، می بینی
دیگر تو را هم برای خودم ندارم
چقدر تنهایم
ولی آخر دوست داشتن تو چیز دیگری است
دوستت دارم.......
برچسبها:
اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم
برای تویی که تمام وجودم هستی ،
تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست
تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،
تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،
بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو
دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،
تا با هم برسیم به آرزوهایمان، تا نشود حسرت رویاهایمان
اگر نفسی در سینه است ،
تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است
در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ،
تا چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم!
چون در همان لحظه که چشمانم را بسته بودم باز هم تو را دیدم که میدرخشی برایم...
میشود از نگاهت احساس کرد که تو چقدر با وفایی ، قدر دلم را میدانی ،
هیچگاه تنهایم نمیگذاری،
از این احساس بود که احساست کردم ، تو را دیدم و درکت کردم ،
تا اینکه دلم عاشقت شد ، دلم به لرزه افتاد و دنیا ، شاهد این عشق بی پایان شد....
من همه احساستم برای تو است ، ای با احساس من ،
همه وجودم مال تو است ، برای تو که تمام وجودم هستی ....
بیا تا همچنان برویم ، این راه مال من و تو است ،
بیا تا با هم بدویم تا برسیم به جایی که تنها من و تو باشیم ،
جایی که سکوت باشد و تنها صدای نفسهایمان ...
لحظه ای حس کن این رویای عاشقانه مان...
برچسبها:
بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است
وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،
که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…
برچسبها:
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی
گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...
نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام
در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ،
نیست روزی که از تو نگفته باشم
امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،
دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟
نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....
نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،
مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت
نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،
برچسبها:
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری
میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی...
من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ،
تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه
شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما
را کسی نیست جز خدایمان
از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ،
تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی
کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ،
خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار،
آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ،
آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند
مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم
امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،
بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ،
برچسبها:
نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!
آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!
... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!
باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !
قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!
و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است
پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!
تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !
و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !
حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !
بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !
و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!
برچسبها:
هر روز که میگذرد بیشتر عاشقت می شوم
لحظه به لحظه نفسی از سوی تو
دلم پر میکشد به سوی بلندی ها آنجا که هست آشیانه تو…
هر روز که میگذرد دیروز برایم بهترین خاطره میشود، همه چیز به آن شبی ختم میشود که خاطره هایت برایم یک آواز لالاییست
و من به خواب میروم با صدای لالایی خاطره های تو !
دلم میرود به عمق قلب تو ، میشنود صدای تپشهایی که مرا آرام میکند، غرق میشوم در محبت های تو
تو چه کرده ای با دلم که اینک بی تاب و بی قرارم ، حساب روزها و لحظه ها از ذهنم رها شده
نمیدانم کجا هستم و به کجا میروم ، تنها میدانم به سوی تو می آیم ، تنها لحظه شماری میکنم که تو را ببینم !
هر روز که میگذرد دیوانه تر میشوم ، از عشقت سر ریز میشوم و تشنه ی همیشه با تو بودن
همچو یک ستاره میدرخشی در دل شبهایم ، همچو مهتاب میتابی بر دل پریشانم
تو مرا به کجاها کشانده ای عشقم ، که اینک این احساسم را برای تو نوشتم…
امروز دوستت دارم و تو مرا داشته باش
فردا دوستم داری و من عاشقت میشوم ، تو عاشقم باش و من دیوانه ات میشوم ، تو دیوانه ام باش و من برایت میمیرم ، تو هم به عشقم میمیری و قصه ما تمام میشود، همین میشود که عشقمان همیشگی میشود ، جاودانه میماند تصویر دلهایمان!
هر روز که میگذرد بیشتر به خیالات عاشقانه میروم ، با همین خیالات هست که به تو عشق میورزم، با همین خیالات است که تا ابد با تو میمانم….
برچسبها:
عشقت در قلبم است ، تو مال منی و باور نداری که تنها امیدم به تو است
تمام زندگی ام هستی و خبر نداری که بی تو میمیرم…
باور نداری که در قلبم جز تو و عشقت کسی جایی ندارد ، کسی از حالم خبر ندارد
نمیدانی که با وجودت به من نفس میدهی
نمیدانی که با نفسهایت به من جان میدهی
و ای همیشه ماندگارم ، ای عزیزتر از جانم
با تو همیشه در اوج آسمانم ، با تو آرام ، حالم خوب خوب، همیشه شادم…
از عشق نمی هراسم آنگاه که تو عشق منی
نمیترسم از رفتنت آنگاه که تو هم عاشق منی…
تنها باور داشته باش عشق مرا ، غرق
عشقت در قلبم است ، تو مال منی و باور نداری که تنها امیدم به تو است
تمام زندگی ام هستی و خبر نداری که بی تو میمیرم…
باور نداری که در قلبم جز تو و عشقت کسی جایی ندارد ، کسی از حالم خبر ندارد
نمیدانی که با وجودت به من نفس میدهی
نمیدانی که با نفسهایت به من جان میدهی
و ای همیشه ماندگارم ، ای عزیزتر از جانم
با تو همیشه در اوج آسمانم ، با تو آرام ، حالم خوب خوب، همیشه شادم…
از عشق نمی هراسم آنگاه که تو عشق منی
نمیترسم از رفتنت آنگاه که تو هم عاشق منی…
تنها باور داشته باش عشق مرا ، غرق شو در وجودم و
ببین که لحظه به لحظه نفسهایم تو را میخواهند..
با تو همیشه مستم ، مست چشمهایت ، با تو همیشه هستم ، هستم تا ابد در دل مهربانت
هیچکس نمیتواند مرا از تو بگیرد،آنگاه که من با تو یکی شده ام ، با تو همیشگی شده ام
و من مال تویی هستم که خیلی وقت است مال منی
من عاشق تویی هستم که خیلی وقت است به دنبال توام….
و باز شعری دیگر برای تو ، احساسی دیگر در وصف تو ، تا زنده ام مینویسم برای تو…
شو در وجودم و
ببین که لحظه به لحظه نفسهایم تو را میخواهند..
با تو همیشه مستم ، مست چشمهایت ، با تو همیشه هستم ، هستم تا ابد در دل مهربانت
هیچکس نمیتواند مرا از تو بگیرد،آنگاه که من با تو یکی شده ام ، با تو همیشگی شده ام
و من مال تویی هستم که خیلی وقت است مال منی
من عاشق تویی هستم که خیلی وقت است به دنبال توام….
و باز شعری دیگر برای تو ، احساسی دیگر در وصف تو ، تا زنده ام مینویسم برای تو…
برچسبها:
امشب که برايت مينويسم
گريهي تو
تنها موسيقيست
که در رگهاي خانه جريان دارد
و من چقدر گريهات را
از چشمانت بيشتر دوست ميدارم
که مي خواهم بميرم و هيچگاه
به چشم نبينم
گناه من نيست
زيبا گریه می کنی
و شاعرانه گلايه
نگران نباش
تقديري در کار نيست
کابوس ديدهايم
که مي خواهم بميرم و هيچگاه
به چشم نبينم
گناه من نيست
زيبا گریه می کنی
و شاعرانه گلايه
نگران نباش
تقديري در کار نيست
کابوس ديدهايم
برچسبها:
انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود ...
دست دلم میلرزد
اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید
یوسف گمگشته باز آید به کنعان
غم مخور ...!
برچسبها:
کنارم که هستی
خیابان ها از ماهیت می افتند
رسیدنی در کار نیست
شانه به شانه مقصدم قدم میزنم
برچسبها:
هنوز در قفسم ؛
خودم را آزاد نکرده ام!
برچسبها:
خسته کننده میشه برات همه چیز ؛
وقتی روحت با جسمت اختلاف سنی داشته باشه.
برچسبها:
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «... مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
برچسبها:
دارم دوباره از همه چی بریده میشم...
دیگه حوصله ندارم!
نمیدونم... ادامه بدم یا که نه...
........
برچسبها:
تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ....
از دلـتـنـگـی ام ...
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...
خـوابـت را بـبـیـنـم ...
مـیـفـهـمـی ؟!!
فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!
برچسبها:
خیانت
واژه ی آشناییست
ک این روزها
جای نقل و نبات را
در کوچه بازار شهر
پر کرده...
برچسبها:
عزیزم
بهت قول میدهم
هر وقت شکستم
اینقدر آرام باشه
ک صدای شکستنم
وقتی تو آغوششی
از خواب بیدارت نکنه...
برچسبها:
تـ ـ ـ ـ ـ ـ ♥ ـ ـ ـ ـ ـ ـو
همان شقایق معروف سهرابی ...
تا تـ ـ ـ ـ ـ ـ ♥ ـ ـ ـ ـ ـ ـو هستی
زندگی باید کرد ... !
برچسبها:
× گـور پــدر تــمــام
لــحظــه هایــی
کــِـه نــمــیــفـَهمی
چـِقَدر دوسـِــتــــ دارَم × !
برچسبها:
این که چقدر از آن روزها گذشته ...
یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم ...
یا اینکه کداممان کجای دنیا افتاده ایم ...
اصلا مهم نیست ...
باز باران که ببارد ...
هروقت که میخواهد باشد ...
دلــم هــوایــت را مـیـکـنـد ... !
برچسبها:
تلخ می گذرد
این روزها را می گویم
که قرار است
از تو
که آرام جان لحظه هایم بوده ای
برای دلم
یک انسان معمولی بسازم !
برچسبها:
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
برچسبها:
تصویر سیاه از حس گمشده من در انتهای خطی کشیده شده از ردپای ذغالی نیم سوخته بر تن دیوار کوچه رسوایی من . زخمی به جا مانده از آرزوهایت بر تن نحیف و صورت افسرده ات ، این چنین است عاقبت یک احساس پوچ .
برچسبها:
تنهایی تاوان همه "نه"هایی است که نگفتم تادل
کسی نشکند...
همه "محبت هایی"که زیادی هدر دادم تادلی به دست
آورم...
همه"دوستت دارم های"آبکی که جدی گرفتم...
همه"سادگی"که دراین دنیای هزارچهره خرج کردم
"تنهایی"تاوان همه "خوشبینی هایی"است که به
دنیا و آدم های این روزها داشتم...
برچسبها:
در را کـه مــی بـــندی ،
بـــــاد هــــم ..
پــشت ِ خــانـه ات ..
زوزه مــی کــــشد !
مـــن کــــه مـــــنم !
برچسبها:
این نوشته سروش صحت هم قشنگه: دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه ایست.
هول هولکی و دم دستی.
برای رفع تکلیف .
اما خستگیات را رفع نمیکنند.
دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود.
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.
پر از رنگ و بو.
این دوستیها جان می دهند برای خاطرههای دمِ دستی..
این چای خارجی را میریزی در فنجان،
مینشینی با شکلات فندقی میخوری و فکر میکنی خوشحالترین آدم روی زمینی.
فقط نمیدانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت میشود رنگ قیر... سیاه ...
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است.
باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.
باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی.
باید صبر کنی.
آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.
باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.
خوب نگاهش کنی.
عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی...
زندگی تان پر از دوستان ناب,,,
برچسبها:
هنوز هم ...
حوالی خواب های شبانه ام پرسه میزنی لعنتی..!
دیر وقت است ...
آرام بگیر ...
بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم ...
برچسبها:
غروب که می شود،
مگر می شود
بی خیالِ سکوتِ این در و پنجره ها شد ...؟!
چیزهایی که نداری را
به رُخَت می کِشند
لعنتی ها ...
برچسبها:
تنهایی ام را کســی شریک نیست
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد
شایـــد کــه تنهایی هایم
خودش از تنهایی دق کنــــد..
برچسبها: